تو هفته ای که گذشت ، یه روز بعداز اذان مغرب، با کلی خستگی بالاخره وقت کردم زنگ بزنم به کتابخونه که ببینم تعطیلات عیدش تمام شده یا نه...کتابخونه ی خوبیه و دوساله که گاهی اوقات میرم.. اما تعطیلیاش یخورده زیادن و ازاین نظر، منظم نیست :/
کد بخش حراست رو زدم و پرسیدم که گفت نه کتابخونه بستست :( پرسیدم از کی باز میشه؟ گفت منم نمیدونم تماس بگیرید :(
تشکر کردم و قطع کردم...بعد نمیدونم همون لحظه چه فکری کردم با خودم که پیش خودم گفتم نکنه کتابخونش تعطیله ولی سالن مطالش بازه؟! :|
همون موقع دوباره تماس گرفتم :) گفتم ببخشید سال مطالعه هم بستست؟؟ ×_×
نگهبانه اول یه مکثی کرد(فکرکنم با خودش گفته چه خنگیه این! ) بعد خیلی شمرده شمرده گفت:وقتی کتابخونه بسته باشه،سالن مطالعه هم بستست دیگه :/
وقتی قطع کردم یکم ذهنم رو متمرکز کردم تازه متوجه شدم چه سوال بیخودی پرسیدم :|
+پساپس یدونه Congratulation هم به مناسبت روز دندانپزشکی : )
امروز چندمورد بهش(یک عدد دانشجوی دندان) پیشنهاد دادم که یکی شو انتخاب کنه و قولشو بده...انتخابش این بود که هر موقع مطب زد ، ما رایگان بریم پیشش : ) هرچند این وظیفشه ها ولی خب به بزرگواری خودمون ، قولشو قبول میکنیم ^_^ ببینید بقیه ی پیشنهادا چی بوده که از سر ناچاری اینو انتخاب کرد :))))
- شنبه ۲۴ فروردين ۹۸