`باران باش`

بـه‌نـامـ‌ ‌پـر‌وردگـارِ‌بــارانـ. . .

تلقین + معلم

《معلمی ، شاگردان زیادی داشت..اما از نظر اخلاقی ، وی فردی تندخو بود؛بچه ها را خیلی اذیت میکرد و بچه ها هم دلخوشیشان این بود که برای یک روز هم که شده ، از دست این معلم خلاص بشوند و درس را تعطیل کنند...

لذا باهم نشستند و نقشه ای کشیدند...

فردا که به کلاس آمدند ، هنگامی که معلم وارد شد ، یکی از بچه ها به معلم سلام کرد و گفت : "جناب معلم! خدا بد ندهد ... مثل اینکه مریض هستید ، کسالتی دارید؟ "

معلم جواب داد:"نه کسل نیستم؛برو بشین"  او رفت نشست...

شاگرد دیگر آمد و گفت: جناب معلم! رنگ و رویتان امروز پریده ، خدای نکرده کسالتی دارید؟"

معلم این دفعه یکه خورد و یواش تر گفت:"برو بشین سرِ جایت"

سومی آمد و همان مضمون را تکرار کرد...معلم وقتِ جواب دادن ، صدایش شُل تر شد و تردید کرد که شاید من مریض هستم...!  کم کم چهارمی ، پنجمی ، ششمی و هر بچه ای آمد ، همان مطلب را تکرار کرد...

سرانجام امر بر معلم مشتبه شد و گفت:" بلی گویا امروز حالم خوش نیست!"     : )

بچه ها وقتی که اقرار گرفتند که او ناخوش است ، گفتند:" آقا معلم اجازه بدهید تا امروز ، شوربایی برایتان تهیه کنیم و از شما پرستاری نماییم"   ^__^

کم کم معلم واقعاً مریض شد و رفت دراز کشید و شروع کرد به ناله کردن و به بچه ها گفت:"برخیزید و به منزل بروید..امروز ناخوش هستم و نمیتوانم درس بدهم!"  : )))

بچه ها که همین را میخواستند ، همگی از خداخواسته ، مکتب را رها کردند و دنبال تفریح و بازی خودشان رفتند : )

تعلیم و تربیت در اسلام نوشته ی شهید مطهری/ص ۲۸ و ۲۹

البته آنچه ذکرشد، یک تمثیل است از مرحوم ملای رومی در مثنوی...اما به عنوان یک واقعیت اجتماعی نیز قابل تجربه است.زیرا اکثر ملاکهای خوب و بد را قضاوتهای عامه ی مردم و تبلیغات مکرر تعیین میکند و بسیاری از تقلیدهای نا به جا در آداب و عادات و رسومات فردی و اجتماعی ، در اثر القائات و تلقیناتی است که اعمال میشود...و مقاومت در برابر این قضاوتها و تلقینات، جز با عقلی هدایت شده و روحیه ای قوی در سایه ی تعالیم اسلام ، میسر نیست.

حکایتها و هدایتها در آثار استاد شهید مطهری از محمدجواد صاحبی/ص ۲۸۳     


  روز معلم مبارک ¤~

سلامتی اون معلمی که سرِ کلاسش به بهانه ی روز معلم ، واسه خودمون جشن پایان سال گرفتیم  و کل کلاس نشستیم جلوش همبرگر خوردیم و ایشون نشست نگاهمون کرد چون یادمون رفته بود برای اونم سفارش بدیم : ))) (البته دقیقتر که فکر میکنم میبینم حقش بود ×_× )

چه داستان جالبی :) ای بابا گناه داشته معلمتون :/ من اگه جاش بودم قهر میکردم😑😂
: )))
نه دیگه به بزرگی خودش بخشید : ))  نام و یادش گرامی باد ...بزرگوار خیلی معلم نچسبی بود :|
یادش گرامی :)) روزش هم مبارک ^_^ 
: )  روز همه ی معلم ها مبارک ^_^
بله آدم زنده رو دکترا با تلقین میکشن !

به نکته ی خوبی اشاره کردید...
 متاسفانه همینطوره ؛ تلقین خیلی زیاد تاثیر گذاره...
(البته نه همه ی دکترا)
در همین راستا میگن که
عزراییل رو تو اورژانس بیمارستان دیدم.مشغول تنفس مصنوعی به مریضی بود.گفتم شما وظیفت قبض روحه، الان مشغول احیا هستی ؟ گفت این بنده خدا هنوز موقع مرگش نرسیده، دکترا دارن میکشنش!!
-

#خنده ی_تلخ  : (
انشاءالله هیچ کس محتاج دکتر نشه یا اگه میشه ،دکتره با انصاف باشه و
مریضها رو به عنوان موش آزمایشگاهی یا مادیات نبینه... : (
معلم ها هم یه نوع دکترن...و بحث تلقین برای اینها هم کاملا صادقه...
یه معلم میتونه با تلقین کاری کنه که روح دانش آموزش بمیره یا برعکس، میتونه زندگی ببخشه...
همبرگر میخوام:|
:|
شرمنده نداریم الان :/ سفارش میدم حدود ساعت ۸ بیارن وبتون  :|
اما ضرر داره ، نخورید بهتره : )))
اخر حکایت فکرکنم اشتباه تایپی شده . " ناخواسته " نوشتید که باید بشه " بچه ها از خدا خواسته "...

حکایت جالبی بود . واقعا همینطوره . قدرت تکرار حرف و تلقین به افراد واقعا شخصیت و منیت انسانها رو زیرورو میکنه .  و این در همه جوامع دنیا اتفاق میوفته که به ملت یک کشور خط فکری بدن و افکارشون رو با تکرار شعارشون شکل بدن


درمورد اون معلم هم خوب کردید 😁 ادم در هر منصب و جایگاهی که هست باید مشتی و باحال باشه و خاطره خوب بجا بذاره...
ممنون از تذکرتون...درستش کردم ^__^
بله درسته...خیلی آروم‌ و پیوسته تغییرات مهم و اساسی میتونه ایجاد کنه...
: )) متاسفانه جزء معلم هایی بودن که شغل و درسشون رو دوست نداشتن و صرفاً نگاه مادی داشتن به کارشون...
و این حس رو همینطور به بقیه هم القا میکردن...

عجب دانش آموزانی خخخ
: )
در عوض ما خیلی دانش آموزای خوبی بودیم : )))
چ جالب بود داستانش...این تلقین چه کارا ک نمیکنه...!

بیچاره معلمتون...!
من بودم میرفتم واسه خودم سفارش میدادم...:|
: )   بله تلقین رو نباید دستِ کم گرفت...
به طور ناخواسته ، کم کاریهایی که در حقمون کرده بود تلافی شد : )))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگیِ ما عدمِ ماست . . .
...............................................................
به دور از شلوغی های شهر و هیاهوی مجازی ، می نویسم از احساسم،گذر روزهایم و پیش آمدهای زندگیم...
Designed By Erfan Powered by Bayan