`باران باش`

بـه‌نـامـ‌ ‌پـر‌وردگـارِ‌بــارانـ. . .

20 سالِ آینده. . .

"بسم خالق النور"

خیلی فکرکردم اما راستش نمیدونم ۲۰ ساله دیگه ، زندم یا نه،کجا هستم،شرایطم چه شکلیه،مسیر زندگیم به کدوم سمته،این دنیای مدام درحال تغییر و پراز اتفاق چه شکلی شده و...
نمیدونم روزایی که کمتر از ۴۲ سال دارم زندگیم چه رنگ و بویی داره... 
چیزی که الان و باتوجه به شرایط واسم مهمه ، اینه که الانم رو خوب زندگی کنم..وظایفمو خوب انجام بدم..برای هدف هام تلاش کنم...اینجوری یخورده خیالم میتونه راحت باشه که بیست سال دیگه شاید هیچ شباهتی به فکر و خیالهایی که گاهی از سرم میگذره نداشته باشه اما قطعا در راستای علاقه ها و مهم های زندگیمه...

۵ سال پیش یا حتی همین ۳ سال پیش ، بااینکه زیاد نگذشته اما کلا یه مدل دیگه درمورد روزهای الانم فکرمیکردم..درسته که منِ الانم(و تمام پیرامونش) خیلییی غیرمنتظره بود اما کاملا در راستای همون دوست داشتنی هامه و میبینم چقدر خوب که اینجوری شد...

نمیدونم ۲۰ سال دیگه وقتی به منِ این روزهام نگاه میکنم
مثل نگاهِ الانم به زمانیه که اول ابتدایی بودم؟ که از آرامش و شیطنتم لذت ببرم و به خودم بگم بیشتر زندگی کن بیشتر کیف کن و بیشتر پیشرفت کن و قوی شو..کاش میدونستی زندگیت قراره چه طغیانهایی داشته باشه...انقدر عجله نکن برای بزرگ شدن

یا مثل نگاهِ الانم به زمانیه که راهنمایی و دبیرستان بودم؟ که به خودم بگم بیخیال،انقدر غصه نخور..کاش میدونستی چقدر مثل برق و باد این روزای طوفانیت میگذرن و آروم میشن...

اما چیزی که ازش مطمئنم اینه که ۲۰ ساله دیگه همچنان عاشقم...آدمی به عشق زنده ست...! و مطمئنم برای نگه داشتنِ بعضی از احساساتم دربرابر تجاوز دنیا مقاومت میکنم...همونطور که تا الان مقاومت کردم هرچند که مطمئنم روزای سختتری در انتظارمه...
مطمئنم ۲۰ سال دیگه این کاسه ای که با خونسردی اعصاب خوردکنی دارم روش کارمیکنم هم به حول قوه ی الهی تموم شده و درحالیکه پرش کردم از شله زرد و با دارچین تزئینش کردم رو سفره ی افطار میذارمش : )

(هنوز کامل رنگ نشده و باید یخورده هم مرتب بشه...

++وقتی پخته بشه ، رنگاش پررنگ میشن)

پارسال یه چالش بود به نام چالش آینده ی من...منم توی اون یه گوشه ی کوچیک از آینده م رو نوشتم که امشب با خوندنش چشمانم قلب قلبی گشت و لبخندم کش اومد : )...چقدر زود یه سال شد...و نمیدونم چرا امروز تصور و نوشتن از آیندم یکم واسم سخت شد...

ممنون از گلشیدِ عزیزم و جناب رفیق نیمه راه  که به این چالش دعوتم کردن : )


+درحضور خارها هم میشود یک یاس بود. . .

+تعداد زیادی حرف دارم اما بمونن برای پست بعد : )

چه کاسه ی قشنگی میشه این

دست مریزاد

 

همونی که گفتی عاشق باشی و بمانی حتی بعد از ۲۰ سال. مهم همینه

تجربه نشون داده خیلی چیزا همیشه با تصوراتمون فرق میکنه:)

 

چه کاسه ی خوشگلی😍😍

کاسه اش که قشنگه منتظر بیقش میمونیم !

عه منم دعوتت کرده بودم 😁

عزیزم نمیدونم بیست سال دیگه چی میشه ولی مطمئنم باید همینجوری بهت افتخار کرد😊😊

هنرمندی هنرمند،عزیزدلم😘😍😊

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگیِ ما عدمِ ماست . . .
...............................................................
به دور از شلوغی های شهر و هیاهوی مجازی ، می نویسم از احساسم،گذر روزهایم و پیش آمدهای زندگیم...
Designed By Erfan Powered by Bayan