`باران باش`

بـه‌نـامـ‌ ‌پـر‌وردگـارِ‌بــارانـ. . .

روز_نوشت_۳

۱_من همییییییییشه چندتا دستمال تو کیفمه...حالا ایستاده بودیم تو راهرو، یکی از دخترا یجوری رانیشو باز کرد که نصفش ریخت رو مانتو و دستش...سریع بهش گفتم الان بهت دستمال میدم...کیفمو زیر رو کردم 《و دستمالی که نبود :/ 》خیلی صحنه ی بدی بود نمیدونستم چجوری سرم رو بلند کنم بهش بگم ندارم.. خندم هم گرفته بود +_+
۲_به دلیل مسخره و استنباطی که نمیدونم یهو از کجا بهش رسیدم ، سوالمو از آقای "ک" تا هفته ی بعد نمیبینمش نپرسیدم...قبلا هر موقع هم از همکلاسیام سوال پرسیدم با جملاتی نظیر {هنوز چیزی نخوندم} ، {این سوالا رو فقط تو و "م" جوابشونو میدونید :/ } ، {باید تمرکز کنم} و... مواجه شدم : ( و تجربه ی خوبی ندارم از این مورد...

《و سوالی که بی پاسخ ماند》
۳_یکی از "آجی" بودنهام برای خواهرکوچیکه اینه که رو گوشیم بازی پو(pou) نصبه...و یموقع اگه یادم بره صدای گوشیمو ببندم ، ممکنه سرکلاس وقتی سکوت کامل برقرار شده ، صدایی از گوشی جان بلند بشه که نشون میده پو گرسنشه :| و درحالیکه فوراً درحال گذاشتن گوشی رو سایلنت هستم ، بغل دستی جان ، زیرلب بگه "نمیخوای بهش غذا بدی : )) " :/
《و پویی که از سنگدلی من گرسنه ماند》:|
۴_بازم از "آجی"بودنهام و صمیمیتم این دفعه برای داداش بزرگه اینه که باید به اخبار و تحلیل ورزشی ای که با هیجان برام میگه گوش بدم درحالیکه چیزی متوجه نمیشم=_= مثلا الان بعداز کلی صحبت فقط یادم مونده که پرسپولیس با یه تیم که تو اسمش "خ" بود بازی داشته :/
دیگه اینکه سنش داره به مرحله ی حساسی می رسه و رفتار باهاش صبوری میطلبه...البته این چندوقت باهاش بداخلاق شدم ×_× دیشب وقتی درحال جزوه نوشتن بودم ، اومد از مدرسه و درس و باشگاه و تکواندو و فوتبال برام حرف زد ... چندبار بهش گفتم برو بیرون از اتاق بعد با حوصله میام همه چیو تعریف کن که محل نداد #__# دیگه خیلی جدی بهش گفتم " باید از اتاق بری بیرون" بهم میگه " عههه چند قَرن فکر کردی؟! :/ "
《و تلاشی که در کنترل لبخند و جدیت بی نتیجه ماند...》
۵_من دیدن آلبوم عکس رو بیشتر از عکس دیدن تو گوشی و لپ تاب دوست دارم...ولی خب مشکلاتی هم برام داشته مثلا اینکه از سمت خانواده موظف شدم تابستون از بین بیشتر از ۵۰۰۰ تا عکس ، خوبها رو جدا کنم تا بدیم عکاسی برامون چاپشون کنه ¤__¤  مثل بچگیامون که بهمون میگفتن تفاوت این دوشکل رو پیداکنید ، باید بشینم از بین چندتا عکس از یه صحنه ، تفاوتها رو پیداکنم و بهترینشو انتخاب کنم...نکته ی اخلاقی: تو عکس گرفتن دقت کنید و از یه چیز ۱۰ تا عکس نگیرید :| یا اگه میگیرید ، همون موقع اونایی که خوب نشدن رو پاک کنید...
۶_یکی از آبیهای آسمونم اینه که صندلی ساده ی چوبی پشت میزم رو روی دوپایه ی عقبش نگه دارم و تاب بخورم ^__^ ...دوسه شب پیش ، یه لحظه تعادلم بهم خورد و پایه ی راست جلویی روی پام فرود اومد.. البته اینکه به تذکرها مبنی بر خطرناک بودن اینکار توجه نمیکنم هم بی تاثیر نیست...
《و پایی که همچنان کبود است...》
۷_چندروزیه که تلگرامم پریده و نمیدونم چرا فیلتر شکن هم کار نمیکنه.. حوصله ی بررسی نداشتم مجبور شدم رِد گرام نصب کنم...هرروز تو اعلانهای گوشی یک پیام از ردگرام هست به یکی از صورتها :

"میخوای بدونی به عشقت میرسی یا نه؟"  ،" ته رابطت به کجا میرسه؟"  ، "اصلا حواست هست عشقت الان کجاست؟" :/
"فالتو ببین و از سرنوشت خودت باخبر شو"
دیروز دیگه شَک کردم به خودم ..و دغدغه مند عشقم و سرانجاممون شدم :/   《و عشق و اویی که نیست :| 》

۸_ ..ماه رمضان مبارک..

۹_[نگفتمت که نگو کار بنده از چه جهت 

نظام گیرد که خلاق بی جهات منم...] التماس دعا.


پروژه خوبیه
حتما چندبار دیگه هم سالهای بعد تکرارش میکنی


 پروژه ی عکسها؟ درسته.. بااینکه حتی از فکرکردن به اون همه عکس خسته میشم!
 ولی خیلی مشتاقم که آلبوم بشن...
تابستون گذشته هم یه همچین تجربه ای دروسعت خیلی کمتر(درحد ۶۰۰ تا عکس) داشتم...بسی رنج بردم سرشون : )
من که خواهرم رو تبلت ورداشته ورژن سگی پو رو نصب کرده
در واقع یه سگهه که باید بهش برسه
بارها تو کلاس بودم یهو صدای واق واق بلند شد!
همه اذیتم میکنن میگن تبلت میاری از خواهرت اجازه میگیری؟:))))
: ))))))
آخه پو هم انقدر پررو؟؟!  اصلا موقعیت و شرایط اون لحظه رو نمیسنجه :/
چقدر ما فرزندان اول ، مظلووووومیم  : ))
من معمولا وقتی از این کامنتای دوزبانه میذارم صاحب وبلاگ معمولا مجبور میشه بپرسه تا قسمت دوم حرفم رو بزنم ولی...
 
هوش سرشارت مدهوشم کرد!! 😉

هوم انتخاب و چاپ عکسا رو میگم
خب چرا دوزبانه مینویسید؟!  :|
میدونم هوشم سرشاره  مخصوصا وقتی زیاد درس خونده باشم یا گرسنم باشه ^__^
 بعداز تایید نظرتون دوباره به َشک افتادم..گذاشتمش رو حالت منتظر تایید و یدور دیگه خوندمش تا مطمئن بشم : ))
دوزمانه!!!

+اشتباه تایپیه این :)
چرا آدمو گیج میکنید!!  : )
+ البته  اینجا هر دوش معنی داشت...(مثلا دوزبانه به معنی دوپهلو گفتن)
وای فقط پو گرسنه سر کلاس خخخخخ
#امان از حرف های بچه گانه:)
: ))))
قیافه ی مظلومی هم داره آدم دلش نمیاد بی تفاوت باشه دربرابرش : )))
#امان_از_سن_نوجوانی
#التماس_صبر_فراوان : ))
واقعا مظلومییم واقعا...هعیییییی
خیلییی...هعیییییییییی...!   : (    
خیر
:|
۵) اصن دچار حساسیت میشم می‌بینم یه نفر عکسای گالریش ۱۰ تا ۱۰ تا مثل همه :))

۶) از عقب نیفتادی؟ :))
۵) وای منممممم : )  خودمم اینجوری بودم و خیلی وقته ترک کردم اما داداشم... =_=

۶) تاحالا نه :| انصافاً خیلییی لذت بخشه  : ))))
پنجشنبه ۱۹ ارديبهشت ۹۸ , ۱۱:۱۴ ناروا - قالب بلاگ بیان
قالب های حرفه ای و رایگان بلاگ بیان
http://narva.blog.ir/

منتظر شما هستیم
تشکر ...
بعضی چیزها سنتیش واقا لذتبخشه و حال میده . مثل دیدن عکس در البوم

تلگرام رد !! تلگرامهای متفرقه خیلی مزخرف و آبرو برن 😐! تلگرام ایکس نصب کردم تا فیلترشکن باشه .  خودش منو در کانالهای همسریابی ! زن روز ! صیغه یاب !... عضو میکرد 😣 و دست اخر یه کانال درست کرده بود و تمام شماره های تلفن گوشیم رو از طرف من ادد کرده بود 😮😐😑 بخاطر حفظ ابرو مجبور شدم دیلیت اکانت کنم

الان tele dr نصب کردم خوبه . اغلب بدون فیلترشکن هم کانکت میشه . امکاناتش کمه ولی اذیت و آزار نداره
بله دقیقا..حس خوب بعضی چیزای سنتی تا مدرن خیلی فرق داره... : )
😨😥😐!!!  با این توصیفات ، فکرکنم باید از رد گرام ممنون هم باشم..چون حداقل جای من تصمیم گیری نمیکنه :/
چه خووب...ممنون که گفتید
سلام فرشته جون عزیزم...
خوبی؟؟ چ خبرااا؟
بچه اول:/ من دیروز داداشمو از سر صبح تا یازده شب ندیده بودم داشتم دیوونه میشدم از دلتنگی ولی به محض اینکه دیدم حسااابی سر به سرش گذاشتم نمیدونم همه خواهر بزرگترا مث منن یا من مریض بازی درمیارم://
سلااااااام خانوم مهندس *__*
ممنونم ، سلامتیت‌ ..شما خوبی؟
خیلیی به یادتم..منتظر روزیم که کلی حرف بزنیم  : )
اخیییییی : ) مریض بازی : ))))
نمیدونم ولی منم یکم به این مریضی مبتلام ^_^ : )

خخخ مهندس؟؟ من؟؟
سلامت باشی، ااای بدک نیستم:)
موتوشکرم ، منم، خیلی وقته با هیچکدوم از بچه ها یه دل سیر حرف نزدم:/
خداروشکر تنها نیستم:)))
نه پس من! انشاءالله در آینده ی نزدیک ، بله شوما : )))
خداروشکر : )
منم بر خلاف میلم ، این روزا زیاد فرصت نمیکنم : (
^__^
سلام عزیز دلم چطوری؟😍😘
نوشتت خیلی جذابو باحال بود😍😘
پو😂ما بچه کوچیک نداریم خودم پورو دارم بزرگ میکنم کلیم باهاش ذوق میکنم😂😅
چندساله دارمش دلم نمیاد پاکش کنم😅

تلگرامم باحال بود😂من تلگرام طلایی دارم😅داریم باهم میسازیم بچه خوبیه😅 
همین که فیلترشکن نمیخواد خوبه
اخه فیلترشکن ندارم 😅
یه هفته قطع شده بود ولی بهش وفادار موندم پاکش نکردم اونم جواب اعتمادمو دادو وصل شد دوباره😅😂
فعلا خداروشکر باهم مشکلی نداریم😅
من میخواستم برم طی یه عملیات یهویی باز باکامنت گذاشتن وب گلشیدو بترکونم سرازاینجا دراوردمواین پست جذبم کرد😍
بقیه روفرصت نکردم بخونم
وب محیصا هم باید برم شیطنت😁 تقریبا یکماهه هیچ وبی رو باز نکرده بودمو هیچی نخوندم چقد باید بخونم😧
محیااااااااا  ¤__¤
سلااااام ممنونم خوبی شما؟
مرسییی؛ چشمات جذاب میبینه : )))
اخییییییی..الهیییی : )))) الان فکرکنم پوت دانشگاهشو هم تموم کرده آره؟! : )
آرههه تلگرام طلایی هم خیلی خوبه....منم نصبش کردم ولی زود خودش از رو گوشیم پاک شد : |  دیگه منم زیاد بهش اصرار نکردم، گفتم خودش هرجور راحته ^__^ 
خیلی خوش اومدی : )  یه روز با کلی حال و هوای شاعرانه، عارفانه،ادیبانه و احساسانه ! وبت رو باز کردم،میخواستم بشینم از پست اول تا آخرت رو بخونم.. دیدم وبتو پاک کردی : (     واقعا دلت اومد؟!
چندروز پیش هم بهت ایمیل زدم ولی نرفت..نمیدونم چرا و چطور : ( 
به قول شاعر: هرجا که دوست داری...تو فقط باش♡
+پیشاپیش خداقوت : )
دَلام علیکم😅😍😘
قربونت عزیزم شکرخوبم
پوی من از دانشگاهم گذشته عصا به دسته پیرمردی شده براخودش آخه پسره😅😂پسرم نزدیک ۱۰۰سالشه😅
الهیییی بگردم با حال عارفانه اومدی دیدی وب نیست:( 
شرمنده روی ماهت:( 
دلم که آره اومد😅😂دوسش داشتم ولی بهش وابسته نبودم یه ماهم نشده بود زدمش
بعد میخواستم برم که برم😐اول باید وبو پاک میکردم😐
گلشید که ایمیل داد هوایی شدم برگشتم سرزدم به همه:( 
البته همش دلتنگ بودمو تو یاد همه دیگه ایمیل گلشید همانا وبدترهوایی شدن همانا😅
قربون محبتت که به یادم بودی میخواستی ایمیل بدی😍😘❤❤
شاید اشتباه وارد کردی آدرسو 
عزیزم😍😘
پساپس خداقوت باید بگی دیگه که چند روزه سرمحیصا وگلشیدو بردم😅😂
دلام به روی ماهت : )))
خداروشکر *_*
خخخخخخ مردی شده واسه خودش..پس به جای اینکه بهش بگم " اخیییی عزیزم"  باید بگم "اخیییی پدرجان"  : )))))
خدانکنههه...آری : ( 
درسته چون زیاد نگذشته بود وابسته نشدی بهش...عههه میخواستی بری که بری؟!!! ×_×
اخییییییی...خیلیییی خوشحالمان نمودی که سرزدی♡_♡
فدات خواهری♡ نمیدونم شاید...فردا امتحانی یه ایمیل دیگه میدم ببینم...
آره =_= دیر خوندم پیامتو :|
خخخخ : ) خیلی پساپس! خداقوت عزیزممم ^__^
( یه چیز بگم؟! صرفا یه پیشنهاده ...پیشاپیش ببخشید...و خب خودت مختاری و هرجور صلاح میدونی...
اگه دوست داشتی ، یه سر به آشنا  بزن..حتی درحد سلام خداحافظ...
بازم عذرمیخوام که گفتم♡)
دوباره دَلام😍
این چند روز خیلی بد گذشت بهم اصلا نه فرصت داشتم نه دل حرف زدن وهمچنان توهمون حالم یکم بهترم فقط
اومدم ببینم آخرین پرحرفیم چی بوده تووب تو😅
که یوقت نیمه تموم نمونده باشه شرمندتم بشم

درمورد پیشنهادت  عزیز دلمی عذرخواهی نیاز نیست شرمندگیش برامنه که هی باید روی دوستامو زمین بزنم...من این چند وقته که باز پیدام شده فقط هی گفتم شرمنده روی ماهتون که باید زمین بزنم😞


دلام عزیزمم : )
اخییییی چلا آخه؟ : (   خداروشکر که بهتری...
نه بابا پرحرفی چیه : )) راحت باش♡ خوشحال میشم بیای : )
(بیا بخلم*__*)
عزیزممممم...اینجوری نگووو.‌.هرجور خودت صلاح میدونی♡
چه بگویم که نگفته ام پیداست غم این دل مگر یکی ودوتاست:) 
اهنگ نمیدونم کدوم خوانندس فقط تو ذهنمه:D 
ممنون عزیزم😘گذر زمان حلال همه مشکلاته...
آخ جوووون بخل😍اومدم بخلت😍😘
عزیزم❤😘
بذار برات یه شعر بگم برات
شاعر میگه
دل بسته‌ام از همه عالم به روی دوست
وز هر چه فارغیم، بجز گفتگوی دوست
ما را زمانه دل نفریبد به هیچ روی
اِلّا به موی دلکش و روی نکوی دوست
باغ بهشت کاین همه وصفش کنند نیست
جز جلوه‌ای ز صحن مصفای کوی دوست:) 

آره گاهی باید بذاریم زمان بگذره ...
🤗😍😘
ممنون؛چه قشنگ...
جناب خواجه شمس الدین محمد بن بهاءالدین محمد شیرازی
(حافظ خودمونو میگم😁) هم میفرماید:
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن : )
حافظ خودمون😅😂

قشنگ بود مرسی😘❤
: ))
نوش جان♡   : )
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگیِ ما عدمِ ماست . . .
...............................................................
به دور از شلوغی های شهر و هیاهوی مجازی ، می نویسم از احساسم،گذر روزهایم و پیش آمدهای زندگیم...
Designed By Erfan Powered by Bayan